جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک (2)
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 637
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 6
:: باردید دیروز : 12
:: بازدید هفته : 40
:: بازدید ماه : 6
:: بازدید سال : 39226
:: بازدید کلی : 394356
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 11 فروردين 1403

احمد میراحسان پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی اختصاصی پیرامون محتوای رسانه‌ای در ماه مبارک رمضان نوشت:

سریال‌های مبتذل ضدفرهنگی و ضددینی، ده‌ها بار منجر به رشد دین‌گریزی شده و خود مسئول رشد فساد بوده‌اند و بعد به بهانه خواست مردمی که خود به این سمت و سوق بار فرهنگ دینی را باز بیشتر کم کرده و به قدرت سکولاریزه کردن افزوده‌اند و نقش نیروهای علناً دین‌ستیز در قلمرو کارهای سریالی را پر رنگ و آنان را طلبکار کرده‌اند تا جایی که با بی‌حیایی علیه انقلاب و اسلام به اپوزیسیون وطن‌فروش در جشنواره‌های خارجی پیوسته در آشوب‌ها چهره حقیقی خویش را به نمایش نهاده و خود رسانه ملی را تحریم کرده و ناگزیر مدیریت منفعل هم محدودیت گذرایی برای این آثار فراهم کردند. در این راه انگشت‌شمار هنرمند مؤمن به فریاد رسانه رسیدند و با کمترین پول برنامه ساختند و به امید احیای راه و نگاه الهی انقلاب به جان روند.

اما باز پس از جنبشی کوچک علیه نیروهای ضد دین و انقلاب، به محض اندکی روال عادی و عبور از بحران به سبب ساختار بیمار دوباره همان آش و همان کاسه به سفره بازگشت. نیروهایی دچار انحطاط تفکر و عقیده، بوروکراتیک بی‌باور به انقلاب هزار مانع بر سر راه حاتمی‌کیاها و ده‌نمکی‌ها و بحرانی‌ها و شورجه‌ها و... ایجاد می‌کنند، حتی جذب نیروهای تواناتر جریان منتقد را وانهاده، بر سر راه همکاری با مرحوم صمدی‌ها و شمقدری‌ها و صدالبته منتقدانی مثل راعی و تبریزی و مجیدی که در هر حال هزار بار بهتر از هنر مبتذل و لوده کار ارجمند می‌آفرینند موانع متعدد پدید آورده‌اند تا آب رفته را به جوی بازگردانند و باز همان حرف و همان مسیر تربیت روزافزون ضدانقلابی مردم ادامه یابد تا باز جنبشی کوچک برای خیز بزرگ ابتذال بدتر از پیش. این دور باطل تا کی؟

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

همه چیز شبیه حضور نولیبرالی‌ها در سیاست است و صد بار از یک سوراخ ملت گزیده می‌شود و بار سنگین بحران عدم پیشرفت حرکت انقلابی و فشار بر مردم تحمیل می‌شود. آقای هاشمی و خاتمی و روحانی و... در عمل تجربه می‌کنند غرب چه گرگی است و وقتی سیاست نگاه به غرب‌شان که گویی پیمانی ناگفته با آنان دارند به رسوایی می‌کشد زیر لب برای فرار از عواقب جدی سرسپردگی و اعتماد زمزمه می‌کنند که اعتماد به آنان خطا بود. اما وقتی از آنان کسی مجددا به قدرت می‌رسد همان راه تجربه‌شده و وابستگی و چاکری و بر باد دادن منافع مادی و معنوی و مردم و میراث عظیم اسلام و انقلاب و استقلال و رهایی از چنگ شیاطین و اجرای قانون اساسی و وصایای امام (ره) و آرمان شهدای بزرگ؛ مطهری‌ها و بهشتی‌ها و رجایی‌ها و مدنی‌ها و دستغیب‌ها و زین‌الدین‌ها و باکری‌ها و کاظمی‌ها را... بر باد می‌دهند و تجربه شکست‌خورده را مثل مأموری تکرار می‌کنند و معلوم نیست چرا به این سادگی به مردم ظلم می‌شود؟

کار ایجاد فضا علیه جریان‌های اصیل در رسانه هم چنین است. در ماه رمضان سریال زیرخاکی یعنی چه؟ افشار را از سریال‌ساز متفکر سیاسی سیاست‌زدایی کردند و برعکس به‌جای کمک به رستگاری در کانال دو همان ساعت ۹ اخبار پربیننده شبانگاهی کانال یک را به آن اختصاص می‌دهند و هجوم دشمنان و حتی دوستان جاهل را گسترش می‌دهند که آلوده نگرش آمریکایی در سریال‌بینی شده و به‌سبب چرب و شیرین دنیا از آرمان‌های دینی و تربیت‌گری انقلابی دور گشته و معیارهای هالیوودی را جذب کرده‌اند. و صدای معترض به فساد در قلمرو هنر و سیاست و درک غلط از ماه مبارک رمضان را خفه می‌کنند. و بدتر از همه یکسر غافل می‌شوند از کانون‌های رهبری‌کننده جهانی مستکبر در استفاده از ابزار هنر در داخل علیه روحیه اسلامی و دینی و رشد اباحه گری. بگذارید برنامه کامل کمیته ۳۰۰ را عیناً نقل کنم که مرکز رهبری جهانی استکبار است. این نشان می‌دهد حذف نگرش اسلامی و انقلابی از هنر روایت سینمایی و تلویزیونی معنایش چیست. حوصله کنید، بخوانید تا حکمت وجودی نولیبرالیسم ایرانی و توسعه‌خواهی روحانی را و بازگشت مدام اینان را به قدرت درک کنیم و معنای هجوم به رستگاری را همچنین!

کمیته ۳۰۰ که آگاهی به جنگ نرم‌افزاری و سخت‌افزاری و کار مستقیم و غیرمستقیم‌شان، ماهیت سریال‌های مبتذل و ضددینی و ضدانقلابی را و تلاش برای اثرگذاری و تربیت غربگرا با هنر و رسانه را فاش می‌کند، مرکز فکری شیطان اکبر سرمایه سالارگری بین‌المللی یهودی-صهیونی جهان برای سلطه و بردگی و فساد در کره ارض است. موضوع خطاب شیطان بزرگ به قدرت اداره‌کننده آمریکا (و جهان) از سوی امام خمینی (ره) یک دشنام نبود بلکه بر معرفتی بنیادین که برآمده از قرآن حکیم است اتکا داشت و در ذیل آن از شناخت درست نظام قدرت جهانی موجود و نقشه و اهداف و عملکرد سلطه‌خواه و جنایت‌بارش برمی‌آمد و از بینش ژرف جهان‌شناسی معاصر و دشمن‌شناسی برخوردار و از توان بینشی که قدرت دریدن موانع درک حقایق باطنی سیاست پنهان را دارا بود بهره می‌برد.

متاسفانه آلودگی معرفتی بسیاری از نیروهای سیاسی چپ و راست که در سه قوا جایگاه مدیریتی رده یک و دو داشته‌اند، جهالت و منافع، غربزدگی و گرفتاری‌های حاصل از بی‌تقوایی اجازه نداد بر محور هدایت امام خمینی (ره) در سطح جامعه و جهان پژوهش و آگاهی‌بخشی عمومی‌شود و توده ملت ایران و ملل مسلمان و مستضعف گرد مقاومت برابر نظام جهانی متحد گردند.

طی دهه هشتاد تا امروز و به‌ویژه از پاندومی مشکوک کرونا به بعد مقالات فراوانی در فضای مجازی و رسانه کاغذی منتشر کردم تا اثبات کنم این‌بار قدرت فرعونی اداره‌کننده جهان که همه ابزارهای تکنولوژیک پسامدرنیستی را در خدمت پیشبرد سیطره مادی و فکری و عقیدتی جهانی می‌گیرد درصدد آن است فریبکارانه رهبری تغییر تازه‌ای را به ‌دست گیرد تا نظمی کاملا تحت کنترل عینی و ذهنی مردم جهان بسازد در دوره‌های مختلف این نیرو در نظام مدرن و استعماری سلطه متولد شده بود و عمل می‌کرد از پیدایش فراماسونری در اشکال گوناگون و سابقه حتی انقلابی‌اش در انقلاب فرانسه گرفته تا نقش گسترده سیاسی فرهنگی ویرانگر در قرن بیستم و تا بازسازی نو و تحول این نیرو به یک قدرت قرن بیست‌ویکمی و با مرکزیت صهیونیستی و تا تغییر در مناسبات و نقش اسرائیل و حتی حذف اسرائیل در پی ناکارآمدی و دردسر آفرینی و عدم پذیرش از سوی مردم آسیای غربی و توسعه مقاومت اسلامی در فلسطین، طرح نویی را رقم زدن که با موضوع تغییر نظام اره استکباری‌تر و هولناک جدید همزمان شد. کمیته سه‌جانبه و انواع نهادهای استراتژیک سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بین‌المللی پیش‌درآمد نهاد تازه‌ای به اسم کمیته ۳۰۰ شده است که نقش اداره فرعونی آینده جهان را طراحی کرده است.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

کتاب " کمیته ۳۰۰ کانون توطئه جهان" به قلم جان کولمن عضو موثر Mi۶ ما را در مسیر اطلاعات محرمانه درباره این نیروی اداره‌گر پشت پرده قرار می‌دهد ‌باید پرسید چرا چنین می‌کند؟ می‌توان تصور کرد خود این اثر شاید به تصمیم کمیته ۳۰۰ و ایجاد رعب و استیصال و پذیرش هژمونی این قدرت، منتشر شده و کولمن خود کارگزار این قدرت جهانی است! پس مبنا را باید درباره پرسش انتقادی و ساختارزدایی از این متن قرار داد و نه مصرف کور و قبول تسلط بر ذهن و برده‌وار تکرار کور و کر و بی‌اندیشه‌اش! این کتاب بدون نقد و نگرش انتقادی مکتوب از سوی انجمن فلسفه و حکمت ایران ترجمه شده است. و قصد ما مطالعه انتقادی متنی است که بدون نقد آن را معرفی می‌کند.

ابتدا فشرده خود متن را نقل می‌کنم و سپس براساس مدر مستند به تحلیل موجودیت و عملکرد آن از منظر وظایف جهان اسلام و بنابه هدایت قرآن حکیم می‌پردازم: کتاب کمیته ۳۰۰ کانون توطئه جهان نوشته دکتر جان کولمن عضو برجسته Mi۶ سرویس اطلاعاتی انگلیس تا حدودی مسائل را روشن می‌کند. خلاصه‌ای از این کتاب به همراه بخش‌های دیگر تحقیق ارائه می‌شود. ابتدا دقیق مطالعه کنیم. بعد تأمل کنیم. بعد پرسش‌های مهم آن را در ذهن طراحی کنیم. بعد تحلیل کنیم. گرچه این همه داستان نیست.

اهداف اصلی حلقه کانون توطئه جهان؟

۱) ایجاد یک جهان تک حکومتی با نظام دینی (دینی که تعریف می‌کنند) و نظام پولی یکسان. با حفظ ظاهری چند ملیتی اما تحت سیطره حکومتی واحد. (آن حکومت واحد همان حلقه تدبیر چندصد نفری خواهد بود) این حلقه از هیچ دولتی دستور نمی‌گیرد. و در متن همه دولت‌ها حضور دارند اما از شدت ظهور ناپیدا هستند!!

۲) تخریب کامل و بی‌معنا کردن هویت ملی در همه کشورها.

۳) تخریب کامل دین به‌ویژه مسیحیت. به‌استثنای کلیسایی که خود تأیید و تعریف کرده‌اند.

۴) تسلط بر آحاد مردم در سطح جهان از راه کنترل ذهن. با نام "فن سالاری الکترونیک" با این روش از وضعیت فکری و ذهنی افراد هر جامعه مطلع شده و برای هریک پرونده‌ای تشکیل می‌شود. آنگاه براساس داده‌های ذهنی افراد، برای حال و آینده آن جامعه تصمیم‌سازی می‌کنند. طوری که جهت آنها به سمت استراتژی این حلقه باشد.

۵) قانونی کردن مواد مخدر و انتشار تصاویر و فیلم‌های جنسی. (این از راهبردهای تعیین‌شده حلقه قبل از رونق تکنولوژی و وضعیت کنونی فضای مجازی بوده است.!!)

۶) نابود کردن بنابه اقتضائات تشخیصی حلقه و سانسور کردن هر نوع خلق علمی. به استثناء مواردی که با سفارش حلقه همراه باشد. (این حلقه فرآیند جوایز نوبل را رصد و کنترل می‌کند)

۷) کنترل جمعیت از راه تولید بیماری، تولید فقر، تعریف و تصویب جنگ. امثال بیماری کرونا یا جنگ‌های خاورمیانه و... درحقیقت مطلب دستورات این حلقه بوده است. این حلقه براساس آینده پژوهی خود معتقد است منابع زمین محدود است و لذا باید جمعیت کنترل شود. از مصوبات این حلقه این است که تا سال ۲۰۵۰ جمعیت آمریکا به ۱۰۰ میلیون تقلیل یابد و...

۸) تبلیغ و برنامه‌ریزی برای اندیشه‌های آزاد دینی به منظور بی‌اعتبار کردن دین و ادیان. (مؤسسه هیات مبلغین دینی با گرایش کمونیستی) از سوی حلقه این مأموریت را دنبال می‌کند.

۹) فروپاشی نظام اقتصادی و سوق دادن کشورها به سوی بحران‌های سیاسی.

۱۰) تسلط بر تمام سیاست‌های داخلی و خارجی ایالات متحده آمریکا.

۱۱) حمایت کامل از سازمان ملل و صندوق بین‌المللی پول و بانک بین‌المللی.

۱۲) سازمان‌دهی ماشین ترور در سطح بین‌المللی.

۱۳) تلاش برای تسلط بر نظام آموزش و پرورش کشورها.

۱۴) نسخه ویژه برای آمریکا در آینده. این حلقه معتقد است آمریکای قرن نوزده مبتنی بر صنایع سنگین و قانون پایدار اداره شده و اعتبار یافته است اما آمریکای فعلی آن آمریکای قبلی را زیر چرخ‌های فراصنعتی له خواهد کرد. میان این دو جهان آمریکا شکاف و تزلزل اقتصادی و اجتماعی ایجاد خواهد شد. (یعنی ایجاد خواهیم کرد.) به عبارت دیگر استراتژی این حلقه خرد کردن آمریکا در فرآیند نظم نوین جهانی است.

موسسات، بنیادها، بانک‌ها و شرکت‌های مهم و استراتژیک و درآمدزای وابسته به حلقه تدبیر جهانی و به تعبیر آقای کولمن (کانون توطئه جهان) (آقای دکتر کولمن از اعضای برجسته سرویس اطلاعاتی انگلستان Mi۶)
۱) موسسه بروکینگز ۲) موسسه هودسن ۳) موسسه مطالعات سیاست ۴) موسسه تکنولوژی ماساچوست ۵) موسسه آموزشی آزمایشگاه‌ها ۶) شرکت پژوهشی راند ۷) موسسه پژوهشی استانفورد ۸) دانشکده وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا ((در این هشت موسسه حدود پنجاه هزار نفر مشغول هستند. با منابع مالی سالانه حدود ده میلیارد دلار!!)) موسسات ذیل این حلقه که قلمرو جهانی دارند ۹) جامعه آمریکایی ویژه حفظ امنیت اسرائیل ۱۰) موسسه مرور باستان‌شناسی انجیل ۱۱) شرکت نفت بریتانیا ۱۲) موسسه کانادایی روابط انسانی ۱۳) موسسه بنیادگرایی مسیحیت ۱۴) شورای روابط خارجی نیویورک ۱۵) جامعه اکتشافی مصر ۱۶) صنایع شیمیایی آمپریال ۱۷) موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک ۱۸) موسسه فرمان اسکول و بونز ۱۹) صندوق اکتشافی فلسطین ۲۰) شرکت سلطنتی شل هلند. ۲۱) موسسه برای آینده. این موسسه مورد حمایت حلقه، ماموریت دارد تا درباره آینده جهان پژوهش و آنگاه پیش‌بینی کند. حداقل بتواند حوادث جهان را تا نیم قرن آینده پیش‌بینی نماید. در کنار آینده پژوهی، مأموریت دیگری از سوی حلقه جهانی برعهده این موسسه گذاشته شده است و آن دستکاری در فرآیند توسعه طبیعی جهان. مثلا توزیع مواد مخدر و تبدیل اتهام مواد مخدر از جنبه‌های جناحی به غیرجناحی، آموزش‌های سقط جنین در دبیرستان‌ها و قانونی کردن همجنس بازی.

دیگر موسسات وابسته به حلقه جهانی: ۲۲) موسسه فرمان‌سنت جان اورشلیم ۲۳) صندوق مارشال آلمان ۲۴) موسسه گروه میزگرد ۲۵) جامعه فابیان‌های سیاه ونیزی. ۲۶) جامعه مونت پلرین ۲۷) کلوپ‌های هل فایر این موسسات تحت تدبیر انگلستان (حلقه مدیریت جهانی و Mi۶) به نحوی سیاست‌های آمریکا را تعیین می‌کردند که برای اکثریت آمریکایی‌ها ناشناخته بوده است)

* جامعه مونت پلرین (Mont pouring society) بنیاد اقتصادی تحت‌تدبیر حلقه جهانی که ماموریتش تولید نظریه‌های انحرافی اقتصادی است. سعی در تأثیرگذاری بر اقتصاددان جهان غرب دارند. موسسه هوور. (Hoover institution) از سوی حلقه جهانی مأموریت داشت تا با نظام سیاسی کمونیستی مبارزه کند. اما سال‌های اخیر بیشتر در کنترل تسلیحات آمریکا و سیاست‌های نظم نوین جهانی فعال است. بنیاد وراثت تحت حمایت حلقه: مالک آن کارخانجات آبجوسازی جوزف کورز است.

باشگاه رم (به اسم رم است اما پوششی برای مأموریت حلقه است و معنای پایتخت ایتالیا مراد نیست، یکی از موسسات بسیار مهم و استراتژیک حلقه جهانی است. شعبات ذیل باشگاه رم :۱) جامعه دموکراسی صنعتی: هدف؟ ایجاد شکاف در روابط عادی کارگر و کارفرما با روش شستشوی مغزی. به‌ویژه در رشته‌های فلزات، صنعت ساختمان و اتومبیل‌سازی. ۲) خانه آزادی: هدف؟ انتشار اطلاعات نادرست درباره سوسیالیسم به‌ویژه میان کارمندان آمریکایی و گسترش نارضایتی ۳) موسسه پژوهشی سیاست خارجی: هدف؟ بی‌اعتبار ساختن برنامه فضایی سازمان ناسا. ۴) موسسه سوسیال دموکرات‌های ایالات متحده آمریکا. هدف؟ نشر سوسیالیسم بینادگرا و استحکام‌بخشی به روابط کشورهای سوسیالیستی. ۵) موسسه روابط اجتماعی. هدف؟ ایجاد دگرگونی در طرز فکر آمریکاییان ۶) کمیته اقتصادی موسسه آتلانتیک شمالی. هدف؟ تأمین متفکران برجسته برای مطالعات اقتصادی. ۷) کمیته روانشناسی هاروارد. هدف؟ بسترسازی برای سلطه نهایی حلقه جهانی.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

منابع درآمدی حلقه جهانی

* از راه قاچاق مواد مخدر و تولید سرمایه از این راه و تبدیل سرمایه به سرمایه بانک جهانی.

* شرکت‌های داروسازی تحت‌سیطره حلقه جهانی؛ ازجمله شرکت داروسازی "ساندوز سوئیس" . این شرکت اشتیاق فراون به تولید مواد مخدر داشته و دارد. از طریق داروهایی که دراختیار دارد.

* انحصاری کردن شمش کروم در کشور زیمباوه. صادرات این غول بزرگ توسط شخصی به نام انگوس اوجیلوی (Angu Ogilvie) از اعضای معتبر حلقه جهانی انجام می‌شود. این تجارت انحصاری با هر قیمت دلخواه به فروش می‌رود و... معاملات سنگین با دولت‌ها با فروش اطلاعات به‌کلی سری از حال و آینده. اگرچه مجدد خودشان به‌دلیل نفوذ در بطن دولت‌ها آن اطلاعات را مدیریت می‌کنند!!

برخی اقدامات حلقه جهانی (کانون توطئه جهانی)

۱) هر کشوری که مطابق سیاست‌های حلقه گام برندارد یا دستور تحریم یا دستور جنگ، یا دستور استراتژی شورش داخلی در آن کشورها و درنهایت ترور مقامات موثر توسط حلقه صادر می‌شود. مجریان از متن و بطن دولت‌های هم‌سو انتخاب می‌شوند. نمونه آن در خاورمیانه به کرات انجام شده است. هنری کسینجر از وابستگان این حلقه توطئه‌گر بود. آمریکا را برای جنگ در خلیج‌فارس، خاورمیانه و ویتنام سوق داد.

۲) بوتو نخست‌وزیر پاکستان بر اتمی شدن کشورش اصرار داشت، حلقه این استراتژی را برنمی‌تابید. سرانجام با تحریک و مدیریت ژنرال ضیاءالحق پاکستانی زمینه قتل بوتو را فراهم کردند. اما سرانجام این ژنرال نیز خود را با حلقه سلطه جهانی هماهنگ نمی‌کرد و دستور ترور او نیز صادر می‌شود. وقتی هواپیمای حامل او بلند شد لحظاتی بعد با تولید ارتعاشات صوتی آن را سرنگون کردند. که بعداً این موضوع توسط سرویس‌های اطلاعاتی ترکیه برملا شد.

۳) بوش رئیس جمهور آمریکا، عضو این حلقه بود. دستور حلقه تصرف عراق بود. بوش دستوری را از موسسه سلطنتی بریتانیا دریافت کرد. مبنی بر کشتن کثیری از نیروهای نظامی عراق. در یک روز حدود ۱۲۰ هزار عراقی در سنگرهایی که می‌جنگیدند زنده زنده مدفون شدند و...

۴) جنگ علیه ایران با تحریک عراق.

این حلقه معتقد است کشورها اگر همسو نشوند. (همسو شدن کشورها نیز با چند واسطه شکل می‌گیرد و هیچگاه طرف تعامل یا مذاکره این حلقه نیست.) حق ندارند هسته‌ای شوند. قابل‌توجه آن است که شیطان اصلی بزرگ همین کانون‌های پشت پرده سلطه‌جوی سرمایه جهانی هستند که اروپا و آمریکا را اداره می‌کنند و مخالفت با هسته‌ای شدن کشورهای پیرامونی در اصل از سوی آنهاست و آمریکا کارگزار این قدرت شیطانی اکبر است.

وقتی از سال ۸۸ تا امروز بارها در نقد وضعیت تداوم ساختارهای شبه‌مدرن جامعه پیرامونی، با تأکید بر ضرورت تحول ساختاری با رویکرد اسلامی-انقلابی دربرابر بقای مدرنیزاسیون غربگرا و ضدپیشرفت حقیقی فریاد برآورده‌ام کسی توجه جدی نکرد. وقتی گفته‌ام‌ توجه جدی یعنی وقوف به‌معنای این تغییر و چگونگی آن و درک تأثیرات مخرب آن ساختار ضدترقی بر برنامه حیات نهادهای گوناگون و نحوه مدیریت و اداره و اجرای برنامه در همه نهادهای اصلی و فرعی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و زندگی شهر و روستا و امور گوناگون باز اعتنایی نشد، و وقتی گفتم نشانه جدی گرفتن و اعتنا یعنی تبدیل مسئله تحول ساختاری از موضوع نگاه تحولی تا اجرا و روش کنترل کار بزرگ، کار مثمرثمر رهبران فکری و دانشمندان متخصص و مشارکت هر متفکر صاحب رأی و هر مدیر انقلابی و پژوهش و گفتگو و نتیجه‌گیری و راهیابی به جزئیات عمل و اقدام برای تحقق گفتمان تحول بنابه علم معتبر است که هدایتگر اصلی آن دو ثقل اصیل و چراغ مطمئن و ریشه‌ای مسائل و وارسی راه‌حل‌هاست باز قدمی جدی در این راه جز اشارات گاه‌بی‌گاه دیده نشد. نتیجه چهل‌وپنج سال ندانم‌کاری در قلمرو اصلاح ساختاری است که امروز در همه امور اساسی فاقد طرح و استراتژی قرآنی و اساسی و تخصصی هستیم.

رسانه و سینما و تلویزیون ما هم دچار همین ندانم‌کاری است چرا چون به جای گرفتن حلقه اصلی با انواع خرده‌کاری و کارهای موردی، همچنان عامل فساد را باقی گذاشته و نیروهای ضد انقلاب بهره خود را می برند. و نیروهای انقلابی هم نه تنها رشد نمی‌کنند بلکه یا نومید و منفعل و گوشه گیر می‌شوند یا نیرویشان در لای چرخ ساختار مخل عمل انقلابی و حاکمیت دیدگاه های کهنه، فرسوده می‌شود و بالاخره به دام همان نگرش‌های لیبرال یا متحجر می‌افتند و فاسد می‌گردند. نتیجه آن می‌شود که به‌جای جذب توانمندی‌های نخبه مثلا در سریال‌سازی و تأثیر انقلابی بر آنان، کسانی چون مدیری‌ها و جوان‌ها و فتحی‌ها و راعی‌ها و تبریزی‌ها و حاتمی‌کیاها و بحرانی‌ها، مقدم‌ها و افشارها و... همگون‌های دیگرشان یا طرد شده یا یکسر به دام فشار نگرش ضدانقلابی گرفتار آمده و یا مبلغ تفکر گسست گشته و یا آرمان انقلاب اسلامی را رها کرده و نگرش لیبرال را پذیرفته و یا حذف شده‌اند.

اینکه تحت چه فرآیند و بستر نظم ساختاری غلط است که کسانی چون مدیری و جوان و فتحی... تن به اقتدار نگرش و عمل ضدانقلاب جهانی علیه کار شرافتمندانه و وطن‌پرستانه می‌دهند و چشم به دهان قدرت سلطه‌جو کار می‌کنند البته جای بررسی دقیق دارد. و اینکه خودزنی به دلیل کدام وانمودها و شخضیت سست فردی و نفسانی یا دو قطبی‌سازی اجتماعی و جوسازی، رخ می‌دهد باز جای بررسی علمی، سیاسی، جامعه‌شناختی و روانشناختی دارد و چرا نگاه شریف انقلابی و الهی و نگرش انتقادی سالم اجتماعی را با سپردن مهار عقل خود به دشمن و اعلام مواضع ویرانگر وطن معاوضه می‌کنند، حتما پاسخی هم قرآنی و در عین حال عقلی می‌طلبد. اما بگذارید با بررسی یک نمونه زنده و کاوش در همه وجوه رخدادش جویی روشن به کف آوریم. می‌خواهم با نمونه سریال رستگاری، این وجوه اساسی را بازخوانی نمایم. من قصد نقد سریال ندارم ‌این کار در پایان نمایش رستگاری مسلما صورت خواهد گرفت ‌اکنون قصدم هستی‌شناسی و پدیده‌شناسی توأمان این کار و شناخت معنای واکنش‌های مختلف آن در ارتباط با نقش ساختار در تخریب کار دینی و انقلابی است.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

رستگاری سریالی است؛ که علناً و آشکارا می‌خواهد روایت زندگی و بحران‌هایش از چشم افشاگر اسلام و اسلام انقلابی و فسادستیز و عدالت‌محور بیان شود و درست همین سمت‌گیری راهبردی سریال، پیشاپیش هجوم قلع و قمع‌کننده گروه‌های مختلف مخالف بی‌پرده اسلام یا اهل نهان روشی را برمی‌انگیزد و حملات و تهاجم‌شان بهانه‌های گوناگون پیدا می‌کند. ۱- ‌اولین گروه دشمنان قسم‌خورده جهانی اسلام و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. خداستیزان محارب و علنی که از فیلمساز متدین و انقلابی و آثارش و حرف‌هایش منزجرند.

۲- دسته دیگر، رفرمیست‌های وطنی‌اند. آنان هم کسانی‌اند که فرمانفرمایی نگاه مدرن را پذیرفته و در همه زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی به کارها از چشم مدرن می‌نگرند و در همه جا ازجمله در سینما و سریال از روایت قرآنی و دینی متنفرند. فشار آنان برای حذف این روایت و نگاه به امور جامعه کار را به رشد یک سرکوب سیستماتیک علیه تفسیر دینی رویدادها کشانده است.

۳- اخلاق‌گرایان مدرن؛ این گروه هم در تقابل با مفاهیم پایدار اخلاق‌گرایان فطری‌ ساز مخالف زده و با سریال‌هایی که دارای چنین نگرشی هستند مخالفت می‌ورزند. مثلا صبر در زندگی زناشویی تا حد ممکن دربرابر اخلاق آزادی لیبرال و نابردباری به‌عنوان آموزه کهن و اخلاق دینی ارتجاعی مردود شمرده می‌شود و سریالی با این موضع کاری بی‌ارزش قلمداد می‌گردد.

۴- روشنفکران تراریخته هم مثل همه عرصه‌ها نقش‌شان روباتیک است. آنان آفریده شده‌اند که با نگاه غرب به جامعه ایران در همه زمینه‌ها ازجمله فرآورده‌های سریال تلویزیونی بنگرند. ضدیت با هویت بومی و حتی ایمانی جهانی به‌سبب تقابل با آموزه‌های غربی مدرن پیش‌فرض آنان است.

۵- فرمالیستی‌های دگم. فرمالیسم به‌عنوان جریانی معتقد به گسست‌ناپذیری فرم و محتوا و ارزش صورت‌بخشی صحیح، حرفی جدی برای گفتن دارد اما مثل تمام پدیده‌های وارداتی درک معناستیز از فرمالیسم. درک غلط اصالت فرم به‌عنوان امری انتزاعی، و بازی پوچ اشکال، یک ریشه نهیلیستی دارد. که با روایت دینی نمی‌سازد. اینها تعدادی از جریان‌های فکری مخالف سریال مذهبی و یا سریال اجتماعی با سمت‌گیری اسلامی هستند.

اما امر خطرناکتر از نفوذ این نامحرمان، تأثیر آنان است بر نیروهای انقلابی اما متزلزل و محرم و انقلابیون جوان و مدیران حکومت و خواص موثر در تصمیم‌گیری‌های مختلف ازجمله در نگرش مدیران رسانه. دلایل ظاهری که این جریان‌ها علیه سریالی چون رستگاری ارائه می‌دهند، دلیل نیست بلکه بهانه است و بر اصل‌های من‌درآوردی تکیه می‌کند.

الف- اصل گل درشت. اصلی که به‌وسیله منتقدان سینمایی غربزده ترویج شد و به‌صورت سلاحی علیه محتوای انقلابی و اسلامی درآمد و اصلا معلوم نیست که چرا گل درشت امر بدی در روایت است. این قابل‌فهم است که در سبکی از فیلمسازی با بیان گریزان از طرح مسائل دراماتیک و روش روایی غیر دراماتیک بیان مستقیم یک موضوع بنابه قرارداد خود آثار سازی ناکوک است و بالش محسوب می‌شود. اما این امر خاص هرگز به‌معنای ممنوعیت بیان مستقیم موضوع در روایت‌های خارج از این سبک نیست. ما آثاری سراغ داریم که شاهکار محسوب می‌شوند اما دارای بیان مستقیم هستند. بیان گل درشت هم می‌تواند اجرایی عالی یا ضعیف داشته باشد.

موضوع عشق در شعر چند لایه حافظ و یا دیوان شمس یک گل درشت است. حکایات دینی و اخلاقی در مثنوی گل درشت است. زبان داستانک و روایی حماسه در شاهنامه یک گل درشت است. بحث نارودنیکه، ج ل گروه‌های سیاسی روسیه قرن نوزده، نیهیلیسم سوسیالیسم و آرای چرنیشفسکی در ابله و برادران کارامازوف و خانه اموات داستایوفسکی و... ‌یک گل درشت است.

مسئله قدرت پرستی ماکیاولیستی بورژوازی که عشق و انسانیت را قربانی توسعه می‌کند و روحش را به شیطان می‌فروشد در بادست گوته گل درشت است پوچ‌گرایی و امر جفنگ در نمایش در انتظار گودو بکت یک گل درشت است. مبارزه با نازیسم در ترس و نکبت رایش سوم و تقریبا همه کارهای برگشت چون ضدیت با جنگ‌های کاپیتالیست و دوراهی ایدئولوژیک گالیله و کارهایی چون آدم آدم است و ننه دلاور و... کله گردها و کله تیزها و یا آی باکلاه و آی بی‌کلاه و جانشین و دیگر نمایشنامه‌های ساعدی گل درشت است.

نگرش طبقاتی اکبر دادی گل درشت است ‌مادر گورگی و زمین نو آباد مولوتوف و بینوایان هوگو و آلود دویست دیکنز گل درشت است و ...‌. شعرهای گلسرخی و سلطان‌پور گل درشت است. شعرهای مایاکفسکی و یسه نین و جنگ و صلح تولستوی و گذر از رنج‌های تولستوی دیگر گل درشت است. و... با این همه گل درشت بودن تماتیک و بیان مستقیم موضوع سبب نشده که در این آثار به یاد ماندنی و شاهکار ظرایف اجرایی و تبحر ساختاری وجود نداشته باشد رزمناو پوتمگین، روز خشم، خشم و هیاهو، اردن، پدر خوانده، کارهای گذار، دو زن و کارهای روسلینی، عصر جدید، اسپارتاکوس، مصائب مسیح، سریال خانه پوشالی و صدها اثر که به‌صورت راندوم و در هم ریخته می‌توان از آنها نام برد همه تم‌های گل درشت و پر از دیالوگ‌های مستقیم هستند اما ضمنا کارهای ماندگار بوده‌اند. که شخصیت‌پردازی و روایت کشمکش‌های عریان را به‌خوبی پیش برده‌اند.

پس این بهانه عقب‌مانده و نخ‌نمای گل درشت را بریزید دور. سرشار از نافهمی است و به درد ترساندن مدیران بی‌سواد و متزلزل در کار انقلابی می‌خورد. باید دلیل بیاورند که ساخت دادن مفاهیم مستقیم بد صورت گرفته و چرا. و سپس سنجیده شود حرفشان درست است یا صرفا به سبب روحیه ضدانقلابی و ضددینی چیزی را بلغور کرده‌اند.

۲- جذابیت بهانه دیگر دسته‌های ضد انقلاب اسلامی دربرابر این آثار برای تخریب‌شان موضوع جذابیت است. در اینجا هم درکی عمیق از جذابیت وجود ندارد و اصلا بحث جذابیت غالبا ژورنالیستی بدون چارچوب نظری عمیق و همچون بهانه‌ای سلیقه‌ای و فاقد بیان فلسفی عنوان می‌گردد. مسئله جذابیت با فلسفه زیبایی‌شناسی و دستگاه فکری و معناپرداز معین ربط دارد. یک ارتباط دوجانبه بین کل و جزء، و خاص و عام و ثابت و متغیر باید تعریف شود که در دستگاه ارسطویی با دکارتی با دستگاه کانای با دستگاه هگلی با دستگاه مراکشی با دستگاه هدایتگری و با دستگاه دریدایی هربار معنای خاصی به خود می‌گیرد.

جذابیت در نگاه اسلام با نگاه ماتریالیست فرق دارد. حتی جذابیت در ادراک شیعی با ادراک مسیحی یا فهم اشعری و نگرش حنبلی یکی نیست. ظاهرا سلیقه همگانی و عمومی و دوره‌ای عرف‌های اکثریت رهزن‌هایی است که از درک عامیانه جذابیت حمایت می‌کند. اما باید پرسید. خارج از معجزه یا آثار استثنایی، جذابیت امری مطلق است یا در فهم انسان غیرمعصوم که همه انسان‌ها را دربر می‌گیرد امری نسبی و ظنی و غیرقطعی است آیا جذابیت امری باطنی و وابسته به روح چیزهاست یا جسم و ظاهر آنها؟

آیا جذابیت درونی مطلق است یا نسبی است و به روح و قوه فهم و درک ادراک‌کننده امر جذاب به اندازه خود پدیده جذاب بستگی دارد؟ این بحث دنباله‌دار است جذابیت محصول مبادله در حال شدن چیز جذاب و ادراک‌کننده امر جذاب است و حاصل یک دیالکتیک ثابت و باطنی با امر متغیر و ظاهرشونده است. برای همین مثلا اگر حافظ بدون اسم حافظ برای فردی که وارد ساحت شعر حافظ نمی‌تواند بشود، خوانده شود هیچ جذابیت برایش ندارد. او از یک ترانه کوچه باغی جذبه فراوانی کسب می‌کند. برای بیننده فیلم گنج قارون شب آنتونیوتی چه جذابیت دارد. .تازه این امر تنها مربوط به رابطه جذابیت و معرفت و دانش و... نیست ‌برای دوستداران سینمای دراماتیک غالبا فیلم‌های ضدروایت و ضدقواعد دراماتیک کسالت‌بار است. دوستداران هیچکاک مشکل از سینمای برسون یا کیارستمی لذت ببرند. هواداران سینمای جان فورد، جذابیت در سینمای اینم نمی‌یابند و... این همه نشان می‌دهد که اگر سلیقه‌ای سینمایی را غیرجذاب معرفی کرد الزاما این سینما برای همه غیرجذاب نیست.

سینمای مدافع انقلاب اسلامی برای مخالفان این انقلاب حوصله سربر و فاقد هر جذبه‌ای است. دوره‌ها و عصرها هم درکی از جذابیت می‌آفریند که برای عصر دیگری قدرت جذابش را از دست می‌دهد و نمی‌شود بیش از این در این مجال شاهد مثال و برهان ارائه داد. پس مخ مطلب را بگویم. نیروهایی که نگرش غیرانقلابی دارند، می‌توانند انقلابیون را فریب دهند و با خلط مسئله جذابیت مخالفت خود را با اثر دینی گسترش دهند و وانمود کنند طرح موضوع‌های دینی و انقلابی مستقیم مساوی با عدم جذابیت است. و برای همین‌ها هر اشاره و کنایه ضدانقلابی اثری را جذاب می‌سازد. مدیر کم‌سواد و فاقد انگیزه انقلابی و چشم به دهان هم که دنبال حرف این آن می‌رود به سادگی وانموده اغواگر را می‌پذیرد.

آیا این سخن آن است که هر اثر شعاری به‌صرف پز دینی و انقلابی، ماهوا جذاب است؟ بدیهی است این حرف مضحک است. اثر دینی و انقلابی می‌تواند جذاب یا کسل‌کننده باشد. باید اثر را دید و نمایند و حس و سپس فهم کرد که چرا جذاب و غیرجذاب است. و ضمنا مشاهده کرد که علل عدم جذابیت یا جذابیت آن چیست

به نظرم رستگاری برای مخاطب عمومی و مسلمان دارای انبوهی از کشمکش‌های روایی و شخصیتی و ساختارها و تکنیک‌هایی است که جالب‌توجه یعنی جذاب است و خواهم گفت کدامند. اما پیش از آن مایلم اهمیت و جذابیت اصلی این سریال را در بستر زندگی ما در جهان و زندگی ایرانی‌مان شرح دهم. حقیقت آن است که یک جهان کفر و ظلمات، آماده است به‌صورت هجومی به هر اثر اصیل دینی در سینما و سریال‌سازی ایران حمله کند و آثار دینی و انقلابی ما را به ناکامی بکشاند. ظاهراً این یک وهم به نظر می‌رسد اما اگر کسی دانشی درباره اداره جهان و اهمیت قضائیه ایران و انقلاب اسلامی داشته باشد. به روشنی حاصل این شناخت سرکوب هر اثرگذاری سینمای اسلامی و رفع تأثیر آن است. اجازه دهید ابتدا شمایی از دشمن جهانی اسلام و انقلاب ایران و فعالیت سیطره‌جویانه جهانی قدرت کفر و سپس رابطه آن با نفس هنر دینی ایران و تلاشش برای محو آن ارائه کنم. و در ادامه به بحث ساختاری رستگاری به‌مثابه مصداق نگاه دینی که باید بنابه اهداف استکبار جهانی و کمیته ۳۰۰ و امثال آن حذفش نمود بپردازم.

از روز اول راه‌اندازی سینمای ایران، بعد از انقلاب اسلامی ما با دسته‌های مختلفی روبرو بودیم که روبالای جداگانه‌ای از مسیر تغییر ساختاری در ایران به سر داشتند. از آن روز چالشی بین کسانی که اسلام و انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) را باور داشتند با آنان پدیدار شد. سینمای فیلم‌فارسی محصول مدرنیزاسیون پهلوی که برای تغییر تدریجی عامه مردم با تقلیدی خام از سینمای غرب و مصر و هند شروع به ساختن فیلم‌های ملودرام و غیره کرد بی‌غرض‌ترین این جریان‌ها بود. بقیه روشنفکران بودند و چه سینماگران شرقگرا و غربگرا و روشنفکران فیلمساز مستقل، به‌طور ایدئولوژیک اسلام و راه ادامه انقلاب دینی را نمی‌پذیرفتند و در آثارشان ‌تا جایی که می‌توانستند می‌کوشیدند با آن زاویه داشته باشند. حتی صمیمی‌ترین و پاک‌ترین روشنفکران بدیهتا دیدگاه خود را ابلاغ می‌کردند که با معناهای انقلاب اسلامی متفاوت و به طریقی دارای اختلاف بود.

مثلا سربداران کار نجفی یا هزاردستان حاتمی‌کیا، مرگ یزدگرد کار بیضایی یا خط قرمز کار کیمیایی، یا آقای هیروگلیف مانند گفت هرسه نفرشان کار غلامعلی عرفان که اثری مستقیما مارکسیستی بود و بعدتر اجاره‌نشین‌های مهرجویی و... هریک تفاسیر خود را داشتند که اغلب کلا با اسلام و انقلاب اسلامی و گاه دست‌کم با تفسیر امام از اسلام تعارض داشتند. در میان اینان واقعگراترین دیدگاه متعلق به کیارستمی بود که رها از تفکر حزبی چپ و راست درپی راه‌حلی معقول برای کار در سینمایی سالم بود و از مسئولان سینمایی و کانون و افراد مؤثر مثل حجت‌الاسلام دکتر ملک‌زاده غفوری تقاضای معیارهای فرهنگی مشخص و ضابطه برای فیلمسازی می‌کرد و پاسخ می‌شنود اگر به کودک بیاموزند که دندانش را مسواک کند این اثری آموزشی منطبق با سینمای اسلامی است.

جایگاه رستگاری در جهان آشوبناک

کیارستمی به این روش وفادار ماند و فیلم‌های مفیدی ساخت اما سینمای ایران مدام در مسیر گریز از مشترکات و تبلیغ ایدئولوژیک و یا ابتذال گام برداشت و وقعی به تربیت اسلامی و یا گسترش ارزش‌های انقلاب اسلامی ننهاد و از همین‌جا مسیر سینمایی برای تربیت دینی تغییر کرد و نظمی معکوس به‌وسیله گرایشات لیبرال تحمیل گشت و سینمای دینی و انقلابی با موانع روز افزون روبرو گشت. بی ضابطگی و عدم رشد سینمای دینی و عدم کمک به سینمای انقلابی و اسلامی تا کمال یابد و برعکس گشایش عرصه برای سینمای غیردینی که با هم‌سازی ساختار پیرامونی و شبه‌مدرن و ابواب جمعی شبه‌مدرن و غیرمذهبی فیلمسازی و نیز مدیریت رفرمیست و غیرانقلابی و نولیبرال دهه هفتاد و هشتادی و تغییر ذائقه طبقه متوسط روز به روز قوی‌تر شد، یکسره آرمان ترویج سینما/دانشگاه و سینما/زندگی شرافتمندانه و ایمانی خفه کرد و یا منفعل نمود و علی‌رغم آثار ارزشمند گاه‌بی‌گاه کلا انبوه فیلم‌های عامه‌پسند و روشنفکرانه در خدمت سست کردن تربیت دینی سینماروهای شکل گرفت و روزبه‌روز سینمای دینی بیشتر با ‌مشکل روبرو شد. اخراجی‌ها یک‌تنه یک انقلاب در سینمایی بود که به زبان توده‌ها از ارزش‌های اخلاقی و انقلابی و معرفت دینی و عرفانی دفاع می‌کرد. برای همین به‌جای احیای این راه یک تهاجم سیستماتیک و دوقطبی سازی رذیلانه و کمپینگ تحریم و جنگ مستقیم به نیابت از شیطان بزرگ علیه اش راه انداختند.

این ‌مرور کوتاه برای آن است تا بفهمیم پس از چهل‌وپنج سال، یک سریال دینی مثل رستگاری چرا در وضعی دشوارتر از سرمنزل سال نخست انقلاب قرار دارد و نه‌تنها فضا برای توسعه فضای تربیت دینی مساعدتر و تجربه‌اندوزی ضابطه‌مندتر و راه کمال سهل‌تر نشده بلکه فشارها و نفس بدیهیات وسعت گرفته است. تا جایی که تبدیل سینما به یک منبر تربیت قرآنی و ایمانی و روایی جرم محسوب می‌شود و به اسم گل درشت نفس می‌گیرد و از سریال‌ها دین‌زدایی می‌شود و جنس جوسازی ضد انقلابی یا تشخیص داده نمی‌شود یا با کارشناسان بی‌باور به سینمای انقلابی و اسلامی تقلید می‌گردد. و صدای دشمنی و غربگرایی از حلقوم‌دوستان شنیده می‌شود.

اکنون‌به وجوه دینی رستگاری بپردازیم و ببینیم آیا به سبب ضعف ساختاری این سریال نفی می‌شود یا به دلیل مفاهیم اسلامی و ارزش‌های روایی با آن مخالفت می‌گردد و حرف دین گل درشت قلمداد می‌شود؟




:: بازدید از این مطلب : 192
|
امتیاز مطلب : 165
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
مطالب مرتبط با این پست

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید