انزوا، پریشانحالی و درماندگی سیاسی یکی از سران فتنه ۸۸، حیات سیاسی او و هوادارانش را چنان به بنبست کشانیده که وی در بیانیهای انتحارگونه، بعد از ۱۲ سال بار دیگر به حمایت از اسرائیل و داعش پرداخته است.
یکی از سایتهای ضدانقلاب که متعلق به هواداران میرحسین موسوی است، دیروز سهشنبه مطلبی را به نقل از او منتشر کرد؛ مطلبی که حاکی از مأموریت دیکته شده به میرحسین موسوی است و ساختار آن، ستیز با حاکمیت، انتقادهای سخیف و ناجوانمردانه علیه گروههای مقاومت در یمن، سوریه و... و حمایت تمامقد از داعش و رژیم صهیونیستی است.
پیرمرد متوهم و رهبر فرقه فتنه ۸۸ در این بیانیه که علیالظاهر قرار است بهعنوان مقدمهای بر ترجمه عربی «بیانیههای جنبش سبز» منتشر شود، سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران را «کجروی»، «شوم» و «ننگینترین جرائم» توصیف کرده و در بخش دیگری از آن، در ادبیاتی وقیحانه به ساحت شهدای مدافع حرم بهویژه سردار شهید همدانی اهانت کرده و نوشته است «آن سردار بیافتخار جانش در غربت به قربانی مستبدی دیگر تلف شد!»
گرچه سایتها و شبکههای اپوزیسیون و معاند از بیبیسی فارسی و صدای آمریکا گرفته تا ایندیپندنت و اینترنشنال و... بیانیه فتنهگر سادهلوح را پوشش دادند اما ادبیات حاکم بر مطلب وهنآلود و سخیف میرحسین موسوی حاکی از وجود بازیگران پشتصحنهای است که میخواهند از یکسو از فتنهگران استفاده ابزاری کرده و آنها را به شیپور داعش و اسرائیل در داخل بدل کنند و از سوی دیگر با رادیکالی کردن فضای سیاسی داخل، سرخوردگی عمیقی که در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان تندرو به وجود آمده را بازسازی کنند.
حرمتشکنی میرحسین موسوی در عاشورای ۸۸
اشاره میرحسین موسوی به عاشورای ۸۸ در این بیانیه در حالی است که افکار عمومی، اقدام وقیحانه و بیشرمانه او و هوادارانش در هتک حرمت به ساحت اباعبدالله الحسین(ع) در آن سال را فراموش نکردهاند.
مرد شماره یک فرقه فتنه ۸۸، نهفقط برای مخالفت با انتخابات ۸۸ و یا نظام جمهوری اسلامی برخاسته بود بلکه تحت امر سرویسهای بیگانه و به خیال محقق شدن کودتای مخملی در ایران، عناد با اصل ولایتفقیه و هتک حرمت ساحت اهلبیت(ع) را نشانه گرفته بود؛ عملیاتی که موجب قتل دهها نفر از شهروندان و ایراد خسارات گسترده به بیتالمال و اموال خصوصی مردم و سلب امنیت و آرامش اجتماعی و همچنین تجری نظام سلطه و صدور قطعنامههای تحریمی علیه ایران شد.
دیماه ۸۸، تعدادی از اراذلواوباش حامی میرحسین موسوی در روز عاشورای حسینی، با حرمتشکنی بیسابقه به ساحت اباعبدالله الحسین، قلب میلیونها مسلمان در داخل و خارج کشور را به درد آوردند.
چند روز بعد از آن بود که موسوی با انتشار بیانیهای رسماً مسئولیت حرمتشکنی محاربان در روز عاشورای حسینی را برعهده گرفت و حرمتشکنان که شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» و «مرگ بر اصل ولایتفقیه» را سر میدادند، «مردان خداجوی» نامید.
وقتیکه عبدالمالک ریگی هم به جنبش سبز پیوست!
میرحسین موسوی در حالی، ادبیات ناجوانمردانهای را درباره شهید همدانی بهکار میبرد که این شهید بزرگوار آخرین سالهای حیات خود را صرف مبارزه با داعش کرده بود و در این راه به شهادت رسید.
البته حمایت او از داعشیها شاید خیلی هم تعجببرانگیز نبوده باشد. دیماه ۸۸ بود که گروهک تروریستی جندالشیطان به سرکردگی شرور قاتل عبدالمالک ریگی در حمایت از جنبش سبز اطلاعیهای صادر کرد.
در بخشهایی از بیانیهاین گروه تروریستی که به امضای عبدالمالک ریگی رسیده در حمایت از فتنهگران داخلی آمده است: «طی چند روز اخیر بسیاری از مردم و جوانان ایران از نقاط مختلف ایران با روابط عمومی جنبش تماس گرفته و اعلام پیوستن به جنبش مقاومت نمودهاند و آمادگی خود را برای عملیاتهای نظامی در تهران و اصفهان و مشهد و شیراز اعلام نمودهاند.... جنبش مقاومت از احساسات پاک جوانان ایرانی تشکر و قدردانی نموده و اعلام میدارد که آماده همکاری کامل با همه مبارزان ایران در هر نقطهای از ایران میباشد و همچنین جنبش آمادگی خود را برای آموزش جوانان ایرانی در زمینههای جنگ چریکی و بمبسازی و عملیاتهای انفجاری و تشکیل هستههای مقاومت و روش مبارزه چریکی شهری اعلام میدارد.»
حمایت و هواداری میرحسین موسوی و تروریستها از یکدیگر
اگرچه بیشتر از یک دهه از اقدامات هنجارشکنانه و انتحاری میرحسین موسوی (در سالهای ۸۸ و ۸۹) میگذرد اما بیانیه اخیر او و حمایتش از رژیم کودککش اسرائیل، داعش و تروریستها در ادامه همان اقدامات رادیکالی و حمایتهای مسبوق به سابق او از تروریستها ارزیابی میشود.
میرحسین موسوی، ۲۰ اردیبهشت ۸۹ در واکنش به خبر اعدام ۵ تروریست که هیچ ارتباطی هم به ماجرای انتخابات نداشتند، در بیانیه سراسر موهوم به حمایت از بمبگذاران در شهرها و حسینیه شیراز و تروریستهای عضو انجمن پژاک پرداخت و با «حقجو» معرفی کردن تروریستها نوشت: «چگونه است بهصورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد، ماه آگاهی و حقجویی پنج نفر را با حواشی تردیدبرانگیز به چوبههای دار میسپارند؟»
بر همین اساس بود که یک سال قبلتر از آن، یعنی مردادماه ۸۸، مسعود رجوی سرکرده گروهک منافقین طی پیامی رسماً به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت و «هرگونه تعرض به میرحسین موسوی و خانواده و اطرافیان او از سوی نظام» را محکوم کرد!
رئیس گروهک تروریستی در بخش دیگری از این بیانیه نسبت به «امنیت و سلامت» موسوی هشدار داد و از دبیرکل و شورای امنیت سازمان ملل خواست تا نسبت به «اعزام بلادرنگ یک هیئت نظارتی» به تهران اقدام کند! حمایت تروریستها از میرحسین موسوی بهقدری مکرر، مستمر و آشکار شده بود که بیوه رجوی(مریم قجر عضدانلو ابریشمچی) چند سال بعد یعنی مردادماه ۹۳، در گفتوگو با شبکه العربیه اعتراف کرد که «وقتی میرحسین موسوی خواستار رد نظام آخوندی شد، ما از او حمایت کردیم!».
«ب. ح»، عضو پاریسنشین یک گروهک ضدانقلابی در توصیهای به مخالفان جمهوری اسلامی نوشت: «مبارزه کروبی و موسوی با جمهوری اسلامی را باید مغتنم شمرد.»
در روزهایی که میرحسین موسوی حامیان خود را به تجمعات خیابانی دعوت و سعی میکرد بیداری اسلامی را مصادره به مطلوب کند، وزیر اطلاعات وقت رژیم صهیونیستی صراحتاً گفت که «موسوی و همسرش روح جدیدی به آزادی بخشیدهاند».
حمایت رژیم صهیونیستی از میرحسین موسوی بهقدری آشکارا و علنی شده بود که در واقعه آشوب ۲۵ بهمن ۸۹ که موجی از نفرت عمومی علیه سران فتنه ایجاد کرد و به حصر آنها انجامید، مسیر حرکت و شعارهای آشوبگران همزمان با دعوت سران فتنه (بهویژه میرحسین موسوی)، در تارنمای وزارت خارجه اسرائیل اعلام شده بود.
فتنهگر سادهلوح همان زمان در قبال شعارهای هوادارانش که علیه گفتمان حضرت امام(ره)و انقلاب بود، نهتنها اعلام برائت نکرد بلکه در بیانیههای سریالی خود از اغتشاشگران حمایت کرد.
یکی از کارشناسان رژیم صهیونیستی طی مقالهای در سایت وزارت خارجه اسرائیل اعتراف کرد پروژه راهپیمایی ۲۵ بهمن ریشه اسرائیلی دارد و تأکید کرد که موسوی و کروبی اگرچه ظاهراً برای حمایت از مردم مصر درخواست مجوز راهپیمایی کردهاند اما قرار بود که در صورت صدور مجوز، شعارها علیه رژیم اسلامی ایران باشد و حمایت جمهوری اسلامی از آشوبهای مصر محکوم شود!
همچنین، «تامیر پاردو» رئیس وقت سرویس جاسوسی موساد نیز در همین راستا اعلام کرد: «وظیفه اصلی ما تشکیل جنگ سرد علیه رژیم اسلامی ایران و برنامه هستهای آن است.»
شایان ذکر است، پروژه تجمع غیرقانونی بهمن ۸۹ که به اعتراف خود آنها ریشه اسرائیلی داشت و در راستای تجزیه ایران و ایجاد جنگ داخلی بود، پروژهای بود که بعدها به داعش سپرده شد که آنهم به لطف مدیریت رهبری نظام، بصیرت ملت ایران و مجاهدت سربازان حاج قاسم به شکست انجامید.
دیکته شعار «نه غزه، نه لبنان» از سوی آلسعود و رژیم صهیونیستی
مطالب وقیحانه میرحسین موسوی و صورتبندی مقابله با گروههای مقاومت نشان میدهد که سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی موساد و سیا در تهیه نسخه دیکتهشده برای او مشارکت داشتهاند. همانها که روزی شعار «نه غزه، نه لبنان» را در پلاکاردهای اغتشاشگران نقش و زمینه را برای اعمال تحریمها علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آماده کردند.
شهریور ۸۸، زمانی که گروههای مقاومت در غزه و لبنان با رژیم کودک کش و جنایتکار اسرائیل درگیر بودند، هواداران سران فتنه در یک راهپیمایی ساختارشکنانه، شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را سر دادند؛ شعاری که از خارج دیکته شده بود و رسانههای وابسته به آلسعود و رژیم صهیونیستی در سرتیتر اخبار و گزارشهای خود مستمر و مکرر به برجستهسازی آن میپرداختند تا به یکی از محوریترین شعارهای فتنهگران تبدیل شود.
البته لازم به ذکر است که همین راهپیمایی ساختارشکنانه، موجب تجری دشمنان نظام اسلامی و چراغ سبز شبکه نیابتی غرب در داخل برای اعمال تحریمها علیه ایران بود.
۱۰ روز پس از این راهپیمایی، «رابرت گیتس» (رئیس سیا و وزیر دفاع در دولت بوش که به اعتبار تجربیاتش- در اتفاقی نادر و کمسابقه- در دولت اوباما ابقاء شد) به شبکه CNN گفت: «در حال حاضر بهدلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکافهایی را در ایران شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بیسابقه است. مخالفان بهجای پیگیری رأی خود، برخی سیاستهای کلی حاکمیت را هدف گرفتهاند.»
روزنامه لسآنجلستایمز مهر ۸۸ در گزارشی نوشت: «برخلاف غرور ملی ایرانیها، اپوزیسیون و جنبش سبز از فشار غرب راضی است. یکی از مخالفان میگوید افشای وجود یک نیروگاه هستهای جدید، بر فشارها خواهد افزود و همین موجبات رضایت جنبش سبز را فراهم میکند. اما اغلب ایرانیها مخالف سازش بر سر برنامه هستهای هستند؛ این یک حس ملی است که حتی قبل از انقلاب هم وجود داشته است... افرایمهالوی رئیس اسبق موساد میگوید امیدوارم با افزایش فشار غرب، نارضایتی در داخل ایران پا بگیرد.»
«جانهانا» از اعضای ارشد مؤسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) ۲۸ مهرماه ۱۳۸۸ یعنی یک ماه بعد از ماجراجویی فتنهگران در روز قدس، از ملاقات با شخصیتهای نزدیک به سران فتنه خبر داد و به روزنامه لسآنجلستایمز گفت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد، تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید بهصورت شوک وارد شود که فلج کند و نه بهصورت واکسن»! نقل کیهان
هفت نکته در نقد بیانیه موسوی
محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در واکنش به بیانیه میرحسین موسوی نوشت:
۱- نقد بیانیه بیستم موسوی نوعی لگد زدن به یک مرده سیاسی است. این بیانیه آخرین میخ به تابوت اعتبار سیاسی او بود. این بیانیه، خوانشی نو از ۱۹ بیانیه کهنه موسوی است.
۲- بیانیه موسوی یک رونمایی از کارنامه آخر عمر سیاسی اش مبنی بر همگرایی با آمریکا و صهیونیسم بینالمللی است. نقش او امتداد داعش در ایران و تخطئه بیداری اسلامی در جهان بود که در بیانیه به وضوح دیده میشود. دلیل حصر او همین بود که او با این بیانیه، آن را مستند کرد.
۳- از کسی که به اهانت کنندگان به شعائر الهی عاشورا و حمله به مسجد و قرآنسوزی در عاشورای ۸۸ لقب «مردان خداجوی» داد و شرارت سیاسی منافقان، سلطنتطلبان، بیگانگان و ضد انقلاب را در تأیید خود و تبلیغ دروغ «تقلب»، در آخرین بیانیه خود مُهر تایید زد، نباید انتظار بازگشت داشت.
او همچنان زیر خیمه فتنه مشغول سرویسدهی به امپراتوری رسانهای غرب است.
۴- بارها نوشتهام؛ تا از ارتباط تاجزاده با یحیی کیان تاجبخش عضو سیا و مشاور سوروس در ایران در فتنه ۸۸ پرده برداری نکنیم، نمیتوانیم افعال و اقوال سیاسی او را تحلیل کنیم. در مورد موسوی هم تا از ارتباط او با اردشیر امیر ارجمند، عضو سیا و عضو منافقین به عنوان مشاور حقوقی او در ستاد انتخابات وی رمزگشایی نکنیم، نمیتوانیم تحلیل کنیم موسوی تا کجا می خواهد با این ننگ ابدی ایستادگی در برابر جمهوریت و اسلامیت نظام پیش برود؟
این عربده کشی های سیاسی برای پنهان کردن رابطه ای است که از آن بوی تعفن، خیانت و جنایت استشمام می شود.
۵- کسی که در انتخابات ۸۸ قبل از پایان رأی گیری و قبل از شمارش حتی یک رأی از صندوقها، خود را پیروز انتخابات اعلام کند، نشان می دهد که با جمهوریت نظام مسئله دارد. کسی که از داعش، بیپروا دفاع میکند و بر مدافعان حرم میتازد، از اسلام سعودی با بیحیایی دفاع میکند، با اسلامیت نظام مسئله دارد. تا این دو مسئله را حل نکند اصلاحطلبان را در اردوگاه اسلام آمریکایی به گروگان گرفته است. علت سکوت خاتمی، کروبی و ایضاََ مجمع روحانیون مبارز و شرکای سیاسی او همین است!
اگر از او تبرّی بجویند، یک مشکل دارند. اگر به او تولّی کنند، دو مشکل!
هیچ راه حلی برای این سه مشکل ندارند. یعنی درست همان چیزی که عباس عبدی از آن به عنوان ورود اصلاحطلبان در سال ۸۸ به وادی «تناقضات» یاد میکند. این تناقضات، اصلاح طلبان را به ورشکستگی سیاسی کشانده است.
۶- موسوی در این بیانیه به خوبی به تفسیر دو شعار اهل فتنه در سال ۸۸ پرداخته است؛
الف- انتخابات، بهانه است، اصل نظام، نشانه است.
ب- مرگ بر اصل ولایت فقیه.
این دو شعار از اتاق فکر پیروان سوروس در تهران و منافقین و ضد انقلاب بیرون آمد و موسوی ننگ حمایت از آن را با صدور بیست بیانیه پذیرفته است.
موسوی اکنون جریانی را در کشور نمایندگی می کند که مردم ایران در زیارت عاشورا همه روزه صدها بار بر آنان لعن و نفرین میکنند.
۷- موسوی به عنوان یکی از کسانی که جام زهر را به امام (ره) نوشاند و با استعفای رازآلودش در زمان امام (ره) یک دوره سکوت کرد. پس از آن و بعد از کارنامه فتنه ۸۸ صفحات خیانتباری به آن افزود. او این روزها که روزهای آخر عمر خود را میگذراند، مشغول جمع کردن هیزم برای زیست در جهنم توهمات خود در آخرت است. بیانیه بیستم وی، یک قلم هیزم درشت از دروغ، تهمت و افترا به نظام و مردم است.فقط خداست که میتواند او را از این جهنم برهاند.
توقع بیجا از خاتمی
محمد ایمانی تحیلگر سیاسی و فعال رسانه ای در کانال تلگرامی خود نوشت:
توقع بیجایی از مدعیان اصلاح طلبی است که جسارت میرحسین موسوی به شهید همدانی را محکوم کنند؛ حال آنکه همان ها در مقابل حرمت شکنی به ساحت امام حسین (ع) در عاشورای 88 خفه خون گرفتند.
اگر عمر سعد ملعون، سپاه جنایتکار یزید و عبید الله بن زیاد را "لشکر خداوند"! وانمود کرده بود، موسوی به تاسی از او، حرمت شکنان عاشورای 1388 را "مردمان خداجو خواند"!
اما خاتمی و برخی دیگر از سران اصلاح طلبان، دم فرو بستند و با حرمت شکنان همراهی کردند. "لعن الله ُأمةً قتلتْکم، و لعن اللّهُ أمةً ظلمتکم، و لعن الله أمةً سمعتْ بذلک فرضیتْ به". لعنت خدا بر آنها که این ستم بزرگ را دیدند و شنیدند و به آن راضی شدند.
امیر مومنان (ع)، بارها کسانی را که حداقل مراتب امر به معروف و نهی از منکر، و جهاد را ترک می کنند، سرزنش کرد و از جمله در حکمت 375 نهج البلاغه نهیب زد:
"من لم یعرف بقلبه معروف و لم ینکر منکرا، قُلِبَ فجُعِلَ اعلاه اسفله و اسفله اعلاه... نخستین مرحله از جهاد که باز می مانید و در آن مغلوب می شوید جهاد با دست است ، سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب. پس هرکس با قلبش معروفی را نستاید و منکری را زشت نشمارد ، دگرگون و منقلب می شود و پستی (رذیلت های) او جای بالای او (فضیلت هایش) قرار می گیرد و بالای وی جای پستی اش می نشیند".
آن حضرت، همچنین کسانی را که از منکر اعلام بیزاری نمی کنند، "مَیِّتٌ بَینَ الأحیاءِ" خواندند؛ مرده ای میان زندگان. شاید برآمده از همین حکمت است که جناب حافظ گفت: "هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق- بر او، نمرده به فتوای من نماز کنید". از این قرار، امثال خاتمی سالهاست که سقوط کرده و مرده اند.